بزرگنمایی:
یادداشت/
✍️ مرضیه عروه
غزل فارسی، به تمام و کمال، مجال خودشکنی و فروافتادگی در پای معشوق است. صحنهٔ بیدریغ سرافگندی و نیاز در پیشگاه دلبر و پهنهٔ وسیع سربلندیِ شوق و شورِ درافتادگی به ساحت دلدار.
غزلسُرایان ادبیات فارسی بیهیچ شائبه و شرمی، در این مجال سخنراندهاند، آستین افشاندهاند و زیباترین تعابیر خواهشانه را آفریدهاند.
این غزل شورانگیز مولانا هاتف اصفهانی نیز از این دست است.
غزل با وزنی سخته و دلانگیز. وزنی گیرا و کم کاربرد که در همان مصرع نخست دلربایی میکند. تمنّای عاشقانه و ملتمسانه از معشوق که «چه شود به چهرهْ زرد من نظری برای خدا کنی؟!» و همهٔ مصرعهای پسین آن، پرسش و خواهش از اوست که حال بشنود یا نشنود؛ اثر بکند یا نکند و به مراد برسد یا نرسد.
در معرفی شاعر
سید احمد حسینی مشهور و متخلص به هاتف اصفهانی از شعرای دورهٔ زندیه و افشاریه است. او شاعری توانا و مسلط به زبان و ادب فارسی بود. وی از سبک شعرای متقدم ایران به ویژه حافظ و سعدی و فردوسی پیروی میکرد و طبع خود را در سرایش تمامی قالبهای شعری مانند غزل، قصیده، رباعی، ترجیعبند و قطعه آزمود. شهرت عمده هاتف به سبب شاهکار بزرگ ادبی او، ترجیعبند عرفانیِ
«ای فدای تو هم دل و هم جان
وی نثار رهت هم این و هم آن»
است که در آن هم از حیث حُسن ترکیب الفاظ و هم از حیث توصیف معانی داد سخن دادهاست.