یادداشت اختصاصی پیمان چینی ساز سردبیر ورزشی صبح ملت نیوز؛
پیراهن تیمهای فوتبال – چه ملی و چه باشگاهی – فقط پارچهای با رنگ مشخص نیست. برای بعضیها، این پیراهن یعنی تاریخ، یعنی ریشه، یعنی غرور
اما این روزها، در فوتبال ایران، انگار آن پیراهن دیگر «تنگ» نمیشود؛ نه روی تن، بلکه روی وجدان و قلب بازیکنان. پیراهنی که باید سنگینیاش را احساس میکردند، حالا برایشان راحت، سبک، و بیتعهد شده
در گذشته، وقتی بازیکنی پیراهن تیم ملی یا یک باشگاه بزرگ را به تن میکرد، میدانست نماینده میلیونها نفر است. او میدانست که یک تکل بیغیرت، یا یک گل زده با فریاد، سرنوشت حس تعلق مردم را تغییر میدهد. او وقتی به زمین میرفت، انگار میرفت که خودش را ثابت کند، نه فقط قراردادش را. اما امروز چه؟
بازیکنان امروز از امکانات بینظیری بهره میبرند: زمین تمرین مدرن، بدنساز، فیزیوتراپ، روانشناس، رژیم غذایی، سفرهای خارجی، قراردادهای میلیاردی و البته جایگاه در شبکههای اجتماعی
اما میان این پیشرفتهای ظاهری، چیزی بهشدت گم شده است: تعهد
تعهد به پیراهن. تعهد به هوادار. تعهد به تاریخ
تعهد، آن چیزی است که باعث میشود بازیکن بعد از باخت تا ساعتها خوابش نبرد. چیزی که باعث میشود با پای مصدوم، برای تیمش بجنگد. چیزی که اجازه نمیدهد بازیکن شب شکست تیمش، در مهمانی یا تبلیغ تجاری ظاهر شود. اما حالا این حس کجاست؟
میدانیم که فوتبال حرفهای است و بازیکن حق دارد دنبال پیشرفت شخصیاش باشد. اما حرفهایگری با بیاحساسی فرق دارد. بازیکنی که فقط به آینده لژیونر شدن فکر میکند، یا به قرارداد بعدی در فلان تیم عربی، شاید فوتبالیست موفقی باشد، اما «بازیکن محبوب» نمیشود. چون مردم، تعهد را میفهمند. چون تماشاگر، نگاه میکند تا “غیرت” را ببیند، نه فقط گل و پاس و دریبل.
ما در فوتبال ایران امروز، ستاره زیاد داریم اما اسطوره کم. اسطوره فقط کسی نیست که جام بیاورد یا گل بزند؛ اسطوره کسی است که مردم به او افتخار میکنند. کسی که حس میکنند “از خودشان” است، نه فقط یک چهره میلیاردی با پیراهنی گشاد.
از کجا شروع شد این گسست؟
شاید از همانجا که فوتبال شد ویترین. از همانجا که بازیکن، بیشتر وقتش را صرف ساختن برند شخصیاش کرد تا شخصیت تیمیاش. شاید از زمانی که بعضی باشگاهها خودشان پیراهن را ارزان کردند؛ با قراردادهای کوتاهمدت، پولمحور، بدون هدف، بدون ساختن ریشه
در نسلهای پیشین، بازیکنهایی را دیدیم که با وجود مشکلات شدید مالی، تا آخرین لحظه برای تیمشان جنگیدند. بازیکنی مثل کریم باقری، وقتی وسط زمین زمینگیر میشد، مردم بغض میکردند. چون میدیدند که او درد دارد، نه فقط در پایش، بلکه در دلش. آنها گل که میزدند، احساس میکردی ملت گل زده؛ نه فقط بازیکن
فوتبال بدون حس تعلق، فقط یک تجارت است
زمین فوتبال بدون غیرت، فقط صحنهای نمایشی است
و بازیکنی که به پیراهنش تعهد ندارد، شاید حرفهای باشد، اما دوستداشتنی نیست.
کاش بازیکنان امروز، گاهی برگردند و تصاویر قدیمی را نگاه کنند. گلهایی را ببینند که با اشک و فریاد همراه بود. شکستهایی را مرور کنند که تا صبح، هوادار و بازیکن را به فکر فرو میبرد. و بعد، یک سوال از خودشان بپرسند:
من برای این پیراهن، چه کردهام؟
پیمان چینیساز