یادداشتی اختصاصی و تحلیل قوانین جدید فدراسیون فوتبال
در میان تمام عدد و رقمهایی که فدراسیون فوتبال در اطلاعیه جدیدش درباره سقف قرارداد بازیکنان منتشر کرده، یک خلا عجیب توی چشم میزنه: هیچ اشارهای به بازیکنانی با قرارداد بالای ۱۰ میلیارد تومان نشده!
نه ممنوعشون کرده، نه محدودشون، نه حتی وجودشون رو تأیید یا تکذیب.
مثل اینه که بگیم تا طبقه دهم آسانسور داریم، ولی از اون بالا دیگه خبری نیست… خب سؤال پیش میاد: آیا چنین بازیکنهایی نداریم؟ یا داریم ولی قانون ترجیح داده اصلاً بهشون ورود نکنه؟
با توجه به شنیدههای فوتبالی، مصاحبههای نیمهرسمی، و حتی افشاگریهای گهگاهی، همه میدونن که توی فوتبال ایران کم نیستن بازیکنهایی که قراردادهاشون از ۱۰ میلیارد که نه از 50 میلیارد هم فراتر رفته. پس این “جا انداختن” بیشتر از اینکه سادهانگارانه باشه، شاید یک جور بیمیلی به درگیر شدن با بزرگان بازار نقلوانتقالات باشه.
ساختار قانون جدید؛ تلاش برای کنترل یا عقبنشینی تاکتیکی؟
قانون تازه فدراسیون، ساختار عددی مشخصی داره:
بازیکنانی که در فصل گذشته قرارداد رسمیشون تا یک میلیارد بوده، میتونن با حداکثر ۱۰۰ درصد افزایش قرارداد جدید ببندن؛
قراردادهای بین یک تا پنج میلیارد مجاز به حداکثر ۵۰ درصد افزایش هستن؛
قراردادهای بین پنج تا ده میلیارد میتونن نهایتاً ۴۰ درصد بیشتر از قرارداد قبلی دریافت کنن.
تا اینجای کار، میشه گفت تلاش مثبتی برای کنترل رشد بیقاعدهی قیمتها در فوتبال ایرانه. اما مشکل از جایی شروع میشه که:
واقعیت ثبتشده در سازمان لیگ با واقعیت پرداختشده به بازیکنها فرق داره.
نظارتی جدی برای کشف مبالغ پنهان وجود نداره.
ابزار اجرایی برای برخورد با تخلف تعریف نشده.
پس هرچقدر هم عددها دقیق و قانونمند نوشته بشن، وقتی با یک امضای دوطرفه یا یک توافق شفاهی قابل دور زدن باشن، تأثیرشون بیشتر نمایشی میمونه تا اجرایی.
اقرارنامه؛ راهکار یا تسکین موقت؟
در متن مصوبه، تأکید شده که باشگاهها، بازیکنان و اعضای کادر فنی باید اقرارنامهای مبنی بر صحت مبلغ قراردادها امضا کنن.
در عمل، این یعنی اگر کسی تخلف کرد، خودش قبلاً تعهد داده که مبلغ واقعی همونیه که ثبت شده. اما تجربه سالهای قبل نشون داده که چنین اقرارهایی بیشتر جنبهی صوری دارن تا پیشگیرانه.
چه ضمانتی هست که آپارتمان، خودرو، حواله ارز یا «پاداش رضایتنامه» جایی ثبت بشن؟
تا وقتی سیستم مالی فوتبال ایران با شفافیت حسابرسی و ابزار راستیآزمایی همراه نباشه، حتی درستترین قانونها هم به راحتی با لبخند و امضا دور زده میشن.
افزایش سهمیه خارجیها؛ فرصت رشد یا ریختوپاش تازه؟
طبق همین اطلاعیه، تعداد بازیکنان خارجی از ۵+۱ به ۷+۱ افزایش یافته.
در نگاه اول، این یعنی گامی به سمت حرفهایتر شدن. اما سوال اینجاست: آیا زیرساخت جذب بازیکن خارجی باکیفیت در باشگاههای ما فراهمه؟
یا دوباره شاهد ورود بازیکنانی خواهیم بود که فقط به خاطر رزومه جعلی یا ارتباطات وارد فوتبال ایران میشن و دستمزدهای سنگینشون، خرج اضافهای روی دوش باشگاهها میذاره؟
افزایش سهمیه، بدون معیار فنی برای جذب و بدون نظارت مالی، میتونه ماجرا رو بدتر هم بکنه.
یک بخش امیدوارکننده این قانون، افزایش سقف بازیکنان پایه در فهرست باشگاهها به ۱۵ نفره. این میتونه فرصت خوبی برای دیده شدن بازیکنان جوون باشه، اما تا وقتی مربیها فقط دنبال نتیجه فوری باشن، این ظرفیت روی کاغذ میمونه.
برای بهرهبرداری واقعی از این فرصت، باید سیاستهای تشویقی و الزامآور هم در دستور کار قرار بگیره.
فدراسیون فوتبال با این مصوبه نشون داده که دغدغه کنترل هزینهها و نظم مالی داره، اما ابزار و اراده برای اجرای واقعی اون هنوز جای بحث داره.
سکوت درباره بازیکنهای بالای ۱۰ میلیارد، ضعف اصلی این مصوبهست. چون قانون باید همه طیفها رو دربر بگیره؛ نه فقط اونهایی که توی ویترین هستن.
تا وقتی نظارت مالی شفاف، سامانه مالی واحد، بازرسی مستقل و برخورد بدون تبعیض وجود نداشته باشه، قانون سقف بودجه هم مثل خیلی از مصوبات دیگه، فقط چند خط پررنگ روی کاغذ میمونه.فوتبال ایران، با تمام شور و هیجان و علاقه میلیونها هوادار، سالهاست درگیر مشکلاتی است که به هیچ وجه نمیتوان آنها را نادیده گرفت. اکنون که فصل لیگ برتر به پایان رسیده و چند ماه تعطیلی بین فصل در اختیار تیمها و مدیران است، فرصتی طلایی برای اصلاحات و آمادهسازی بهتر فراهم شده است.
اما متأسفانه، این فرصت گرانبها اغلب به جای اینکه تبدیل به سکوی پرتاب شود، به خواب زمستانی مسئولان و تکرار همان مشکلات قدیمی تبدیل میشود. ضعف مدیریت، نبود برنامههای مدون و ناتوانی در اجرای طرحهای بلندمدت، این تعطیلات چند ماهه را به فرصتی از دست رفته بدل کرده است.
از ضعفهای زیرساختی گرفته تا مشکلات فنی در زمین بازی، فوتبال ایران هنوز با چالشهای بزرگی روبرو است که حل آنها نیازمند عزم جدی و اراده قوی مسئولان است. در همین فصل گذشته، فناوریهایی که قرار بود به کمک داوران بیایند و عدالت را به زمین فوتبال بیاورند، به طور ناقص و ناپیوسته اجرا شدند.
سیستم کمک داور ویدئویی در بسیاری از بازیها یا اصلاً فعال نبود یا به دلیل مشکلات فنی متعدد، عملکرد درستی نداشت و بیشتر موجب سردرگمی و نارضایتی شده است. این مسأله نمادی است از ضعفهای ساختاری و نبود زیرساختهای مناسب در فوتبال ایران.
از سوی دیگر، نبود برنامههای توسعهای در فوتبال پایه، ضعف در آموزش مربیان و داوران، و عدم توجه به مسائل مالی و اقتصادی باشگاهها، از دیگر چالشهای جدی است که فدراسیون و مدیران فوتبال باید به آنها بپردازند.
حالا این سوال مطرح است که آیا فدراسیون فوتبال به عنوان متولی اصلی، برنامهای شفاف و قابل اجرا برای استفاده بهینه از این چند ماه تعطیلی دارد؟ آیا قرار است باز هم این زمان حیاتی به بیبرنامهگی و وعدههای کلیشهای بگذرد یا تغییری واقعی در راه است؟
فوتبال ایران در یک نقطه حساس قرار دارد؛ با پایان لیگ و شروع تعطیلات بین فصل، فرصتی بینظیر برای اصلاح، بازسازی و آمادهسازی فصل آینده پیش رو است. اما اگر مدیران و مسئولان همچنان در خواب زمستانی باشند و به جای اقدام عملی، به شعارها و وعدههای بینتیجه بسنده کنند، باید منتظر روزهای تلختر و سقوطهای بیشتر باشیم.
هواداران و جامعه فوتبالی انتظار دارند این بار فرصتی که سالهاست به برباد میرود، به درستی استفاده شود و فوتبال ایران با تصمیمات درست و برنامهریزی دقیق، به مسیر پیشرفت و حرفهایتر شدن بازگردد.
پیمان چینیساز